جدول جو
جدول جو

معنی تجاره

تجاره((تَ رَ))
کره اسبی که هنوز بر آن زین نگذاشته باشند
تصویری از تجاره
تصویر تجاره
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تجاره

تجاره

تجاره
اسبی که در آسیای مرکزی و تخارستان (طخارستان) پرورش یافته اسب تخاری. توضیح این کلمه که در ویس و رامین ترجمه گرجی آمده در چاپهای فارسی منظومه مذکور و نیز در فرهنگها بصورت (تجاره) تحریف شده
فرهنگ لغت هوشیار

تجاره

تجاره
کره اسب، برای مِثال آنکه تدبیر او سواری کرد / بر جهان تجارۀ توسن (فرخی - ۳۰۷)، بعضی این کلمه را تحریف تخاره دانسته اند، منسوب به تخارستان مثلاً اسب تخاری
تجاره
فرهنگ فارسی عمید

تجاره

تجاره
در کتاب زند بمعنی رونده مرقوم است مثل نوند. (فرهنگ جهانگیری). بلغت زند و پازند رونده را گویند. (برهان) (آنندراج). تند و تیز رونده. (فرهنگ نظام) :
صاحب سید آفتاب کفات
خواجه بوالقاسم احمد بن حسن
آنکه تدبیر او سواری کرد
بر جهان تجارۀ توسن.
فرخی.
پیام آور فرود آمد ز باره
نه باره بلکه پیلی بد تجاره.
فخرالدین گرگانی.
، در شعر ذیل معنی رفتار میدهد:
برفت از شهر گرگان یک سواره
بزیرش تازی اسبی خوش تجاره.
فخرالدین گرگانی.
، بلغت زند و پازند، مسافر. (ناظم الاطباء). در فرهنگها نوشته اند که کره اسبی را گویند که زین نکرده باشند و آن را ستاغ نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). بمعنی تجاراست که کره اسب زین نکرده باشد. (برهان) (آنندراج). کره اسبی که زین بر آن نگذاشته باشند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام) :
تو هیدخی و همی نهی مخ
بر کرۀ توسن تجاره.
منجیک.
صداسب تازی و سیصد تجاره
ز گوهر همچو گردون بر ستاره.
فخرالدین گرگانی.
تجاره مادیانان تکاور
همیدون گوسفند و گاو بی مر.
فخرالدین گرگانی.
و آن مصحف ’تخار’ و ’تخاره’ است. رجوع به تجار و تجا شود
لغت نامه دهخدا