جدول جو
جدول جو

معنی تجارت

تجارت((تِ رَ))
بازرگانی کردن، دادوستد، سوداگری
تصویری از تجارت
تصویر تجارت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تجارت

تجارت

تجارت
داد و ستد کردن کره اسبی که هنوز بر روی او زین نگذاشته باشند کره اسبی که هنوز بر روی او زین نگذاشته باشند
فرهنگ لغت هوشیار

تجارت

تجارت
داد و ستد کردن، خرید و فروش کلی هر نوع کالا، سوداگری، بازرگانی
تجارت
فرهنگ فارسی عمید

تجارت

تجارت
تجاره. سوداگری و بازرگانی. (ناظم الاطباء). بازرگانی کردن. (آنندراج). بازرگانی و خرید و فروش. (فرهنگ نظام). بده بستان معامله. بازارگانی. داد و ستد. ستد و داد. سودا. سوداگری. بیع و شری: تاجران و تجار کتاب اشعیا 23: 2. پرواضح است که در زمان قدیم متاعهای شهری را بواسطۀ کاروان بشهر دیگر میبردند چنانکه الاَّن هم در ایران و بعضی از ممالک شرقی معمول است و در کتاب مقدس نیز مذکور است که یوسف را به قافله ای از تجار فروختند. اول تجارتی که گوشزد ما میشود تجارت اعراب بود که با بلاد هند داشته متاع خود را بواسطۀ قافله ها بدانجا میفرستادند و از آنجا نیز بهمانطور به بلاد خود می آوردند. البته واضح است که وسایط دیگر مثل دریاها و رود میان مردم این شهر و شهر دیگر بود لکن اسباب تردد هنوز بدان درجه نرسیده بود که بکمال سهولت از آب گذرند و دایرۀ تجارت را وسعت دهند و اول طایفه ای که بواسطۀ تجارت شهرت یافت فینیقیان بودند که صیدون بندرگاهش بود و هر گاه کسی مایل بدانستن وضع تجارت فینیقیان باشد رجوع به صحیفۀ حزفیل نبی 27 و 28 نماید. (ملاحظه در سفر). و باید دانست که مصریان در تجارت ید طولانی داشتند و متاعهای هند را ببلاد خود و متاعهای خود را ببلاد هند و سایر شهرهایی که مجاور دریای متوسط بودند میفرستادندو یعقوب رسول نیز اشاره به تاجران آن زمان مینماید که شهر به شهر برای جلب منفعت گردش میکنند. رسالۀ یعقوب 4: 13 (ملاحظه در فینیقیه). و چون طوایف زمین مختلف گردیدند ناچار معیشت اهالی هر شهری وابسته به فلاحان و متاعهای اجنبیان گردید چنانکه این مطلب بطور وضوح از زمان ابراهیم خلیل و حکایت یوسف و قحطی مصر معلوم میگردد. اما یهودیان بواسطۀ آنکه دست در کشتی سازی نداشتند عمل تجارت ایشان با سایر امم بسیار مشکل بود چنانکه کارها و مساعی که یهوشافاط برای احداث اسباب تجارت نمود همگی به هدر رفت. اول پادشاهان 22: 48 و 49. لکن میدانیم که متاعهای اجنبیان را میخریدند. کتاب عزرا 3: 7 کتاب نحمیا 13: 2 و 21 و متاعهای خرد را نیز بسایر ممالک مثل فینیقیه و غیره میفرستادند. اول پادشاهان 5: 11 کتاب حزقیال 27: 17 کتاب اعمال رسولان 12:20. و یا فانیز بواسطۀ تجارتش مشهور بود زیرا که کشتیهای زیاد از آنجا حرکت کرده بجاهای دیگر میرفت کتاب یونس 1: 3. اما تجارتی که یهود با خودو در میان شهرهای خود داشتند در زمان وقوع عید و سایر مراسم ایشان بود که در آن وقت حیوانات را برای قربانی میخریدند و پولهای زیاد در هیکل صرف میکردند چنانکه این مطلب باعث آن شد که عیسی مسیح منجی ما کرسی صرافان و تجارت کنندگان را زیر و زبر کرد. انجیل متی 21: 12 انجیل یوحنا 2: 14. (قاموس کتاب مقدس صص 240- 241) : برادر مهتر ایشان روی به تجارت آورده سفری دوردست اختیار کرد. (کلیله و دمنه). مال بی تجارت پایدار نباشد. (کلیله و دمنه). عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت. من بنده امید آورده ام، نه طاعت. و بدریوزه آمده ام، نه به تجارت. (گلستان). ورت مال و جاه است و زرع و تجارت. (گلستان).
دلم ز حلقۀ زلفش بجان خرید آشوب
چه سود دید ندانم که این تجارت کرد.
حافظ.
بهای بادۀ چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد.
حافظ (از آنندراج).
رجوع به بازرگانی و تجاره شود
لغت نامه دهخدا

اجارت

اجارت
جمع اجاره اجاره ها. رهانیدن بفریاد رسیدن زینهار دادن، به مزد دادن خانه و جز آن، به مزد گرفتن، اجیر داشتن، کراء کرایه منفعت مالی که مستاء جر به موجر بپردازد، مزدوری که کسی را میدهند، تملیک منافع عقدی که بموجب آن مستاء جر مالک منافع عین مستاء جره شود
فرهنگ لغت هوشیار

تجاره

تجاره
اسبی که در آسیای مرکزی و تخارستان (طخارستان) پرورش یافته اسب تخاری. توضیح این کلمه که در ویس و رامین ترجمه گرجی آمده در چاپهای فارسی منظومه مذکور و نیز در فرهنگها بصورت (تجاره) تحریف شده
فرهنگ لغت هوشیار