جدول جو
جدول جو

معنی تپنگ

تپنگ((تَ پَ))
قالبی که در آن فلز گداخته ریزند، تبنک
تصویری از تپنگ
تصویر تپنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تپنگ

تپنگ

تپنگ
طبق چوبی بقالان و میوه فروشان. قالبی که زرگران و صفاران چیزهارا در آن ریزند
فرهنگ لغت هوشیار

تپنگ

تپنگ
قالبی که زرگران و صفاران چیزها در آن ریزند و به این معنی به تقدیم نون بر حرف ثانی هم آمده است. (برهان). رجوع به تنپگ شود
لغت نامه دهخدا

تپنگ

تپنگ
طبق چوبین بقالان و میوه فروشان باشد به این معنی با بای ابجد هم گفته اند. (برهان). در گیلکی تبجه. طبقی چوبین که در آن برنج ریزند و پاک کنند. (حاشیۀ برهان چ معین). تبنگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ترنگ

ترنگ
صدای زهِ کمان هنگام تیر انداختن، برای مِثال ترنگ تیر و چاکاچاک شمشیر / دریده مغز پیل و زهرۀ شیر (نظامی۲ - ۱۸۸)، صدای خوردن گرز و شمشیر به سپر و مانند آن
ترنگ
فرهنگ فارسی عمید