جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تپنکوز

تپنکوز

تپنکوز
گیج
اَحمَق، کُودَن، کَم خِرَد، اَبلَه، دَبَنگ، دَنگِل، نابِخرَد، کاغِه، کَم عَقل، لادِه، گول، کانا، غُتفَرِه، غَمر، چِل، خام ریش، فَغاک، کَهسَلِه، کَردَنگ، بَدخِرَد، خَرطَبع، ریش کاو، گَردَنگَل، سَبُک رای، اَنوَک، خُل، بی عَقل، شیشِه گَردَن، تاریک مَغز، دَنگ
تپنکوز
فرهنگ فارسی عمید

تپنکوز

تپنکوز
احمق و ابله و گول. (ناظم الاطباء). احمق و بی خرد و نادان. (آنندراج) :
تپنکوزی بود زال زمانه
که دایم میکند ناز خرانه.
ملا فوقی یزدی (از آنندراج).
رجوع به تپنگوز شود، در بیت ذیل ظاهراً قوی هیکل. بزرگ جثه:
به پیش جثۀ من مو بود تپنکوزی
ز بس که گشته تن زارم از ضعیفی قاق.
ملا فوقی (ایضاً).
، بی حس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تپنگوز

تپنگوز
آدم نادان و احمق که اکنون در تکلم دبنگوز گویند. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

سپندوز

سپندوز
کُماج، تختۀ گرد که میانش سوراخ دارد و در سرستون خیمه قرار می دهند، شَنگُرک، بادریسِه، سَنگرَک، چَناب، سَنگور، کَلیچِۀ خِیمِه برای مِثال ای سپندوز خیمۀ گردون / ای سپندار خانۀ اسرار (ابوالمعالی رازی - لغتنامه - سپندوز)
سپندوز
فرهنگ فارسی عمید

تونگوز

تونگوز
مردم سیبری که در قسمت اعظم سرزمین میان دریای اوخوتسک و ینی سئی و کوههای یابلونوئی سکونت دارند، (از لاروس)، رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تونغوز و ایران باستان ج 1 ص 11 و ج 3 ص 2253 و فرهنگ فارسی معین شود
لغت نامه دهخدا

سپندوز

سپندوز
بادریسه و کماج خیمه را گویند، و آن تخته ای باشد میان سوراخ که بر سرستون خیمه گذرانند. (برهان) (آنندراج) :
ای سپندوز خیمۀ گردون
ای سپندار خانه اسرار.
ابوالمعالی رازی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

تیکوز

تیکوز
کَشک، ماده ای جامد یا مایع از انواع لبنیات که از جوشاندن دوغ تهیه می شود، کَتَخ، پینو، قُروت، پینوک، کَتَغ
تیکوز
فرهنگ فارسی عمید