جدول جو
جدول جو

معنی تبکیت

تبکیت((تَ))
خاموش کردن، زبان بند کردن، زدن کسی را به شمشیر و چوب دستی، پیش آمدن کسی را به مکروه، غلبه کردن به حجت
تصویری از تبکیت
تصویر تبکیت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تبکیت

تبکیت

تبکیت
خاموش کردن زبان بند کردن، زدن کسی را بشمشیر و چوبدستی، پیش آمدن کسی را بمکروه. 4 غلبه کردن بحجت
فرهنگ لغت هوشیار

تبکیت

تبکیت
زدن کسی را با شمشیر و عصا و امثال آنها. (از اقرب الموارد) (ازقطر المحیط). زدن کسی را بشمشیر و چوبدستی و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پیش آمدن کسی را بمکروه. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، غلبه کردن به حجت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بملامت خاموش کردن. (زوزنی) : بکته ُ حتی اسکته ُ. (از اقرب الموارد) ، تقریع و تعنیف. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). درشتی و سرزنش کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح منطق) ، جدل: اما جدل در قیاسی بود که آن را تبکیت خوانند. (اساس الاقتباس ص 325). رجوع به جدل شود
لغت نامه دهخدا

تبکیر

تبکیر
به هنگام به نماز رسیدن، پگاه برخاستن زود بر خاستن پگاه خاستن
تبکیر
فرهنگ لغت هوشیار