جدول جو
جدول جو

معنی تازه بهار

تازه بهار((~. بَ))
گل نوشکفته، نوبهار، زمین آرایش یافته از بهار مجدد
تصویری از تازه بهار
تصویر تازه بهار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تازه بهار

تازه بهار

تازه بهار
گل نو شکفته، نو بهار، زمین آرایش یافته از بهار مجدد، زیبا روی با طراوت
فرهنگ لغت هوشیار

تازه بهار

تازه بهار
گل از نو شکفته. (ناظم الاطباء) ، نوبهار. رجوع بهمین کلمه شود، زمین آرایش یافته از بهار مجدد. (ناظم الاطباء) ، مجازاً زیباروی و باطراوت را گویند:
ای تازه بهار سخت پدرامی
پیرایۀ دهر و زیور عصری.
منوچهری.
آنک آن تازه بهار دل من در دل خاک
از سحاب مژه خوناب مطر بگشائید.
خاقانی.
کاین تازه بهار بوستانی
دارد غرضی ز ناتوانی.
نظامی.
گلا و تازه بهارا توئی که عارض تو
طراوت گل و بوی بهار من دارد.
سعدی.
تازه بهارا، ورقت زرد شد.
سعدی.
چون تو بهاردلستان تازه بهار و گلفشان
حیف بود که سایه ای بر سر ما نگستری.
سعدی (کلیات چ بروخیم ص 278)
لغت نامه دهخدا

تازه نهال

تازه نهال
نهال تازه نهال نو رسته تازه گیاه، مطلق نو رسته و جوان، تازه بدوران رسیده. یا تازه نهال بهاری. محبوب نوجوان
فرهنگ لغت هوشیار

سبزه بهار

سبزه بهار
گیاهان و سبزی های فصل بهار
زمین سبز و خرم در فصل بهار
در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، سَبزبَهار
سبزه بهار
فرهنگ فارسی عمید