جدول جو
جدول جو

معنی تابوغ

تابوغ
سلام خاص که مغولان سلاطین و خوانین را می دادند، بدین طریق که با سر برهنه یک گوش را به دست گرفته کرنش می کردند
تصویری از تابوغ
تصویر تابوغ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تابوغ

تابوغ

تابوغ
سلام خاص که مغولان سلاطین و خوانین را میدادند. بدین طریق که با سر و برهنه یک گوش را بدست گرفته کرنش میکردند. گاه بدین وسیله عذر تقصیر میخواستند
فرهنگ لغت هوشیار

تابوغ

تابوغ
رسمی متداول میان مغولان که در آن متداول بوده و شخص گناهکار با سر برهنه یک گوش خود را به دست می گرفت و نزد سلطان یا امیر خم می شد و عذر تقصیر می خواست و گاه این عمل را جهت ادای احترام به جا می آورند
فرهنگ فارسی عمید

تابوغ

تابوغ
آن است که شخصی در برابر سلاطین سربرهنه کند و خم شود و گوش خود را بدست گیرد و عذر تقصیر خود را بخواهد و این قاعده در ماوراءالنهر جاریست، (برهان)، انجمن آرای ناصری پس از ذکر عبارت برهان گوید: در فرهنگها نیافتم الا در برهان رجوع به آنندراج شود کلمه مغولی است و معنی آن سلامی خاص است سلاطین و خوانین را و آن با سر برهنه یک گوش را بدست گرفته رکوع کردن است: باصطلاح اوزبکان تابوغ آن است که در برابر خانی ایستاده کلاه از سر بردارند و یک گوش را بدست نیازمندی گرفته مانند راکعان پشت خم کنند، (حبیب السیر ج 2 ص 247 بنقل از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا

تابوت

تابوت
صندوقی دراز که مرده را در آن گذارند و به گورستان برند
تابوت
فرهنگ لغت هوشیار