پیچ و خمی که در ریسمان و زلف و امثال آن باشد، خلل، فساد، خشم، قهر، غم، رنج، کجی (در چشم)، اعوجاج، در بعضی ترکیبات به معنی «تابنده» آید، ریسمان تاب پیچ و خمی که در ریسمان و زلف و امثال آن باشد، خلل، فساد، خشم، قهر، غم، رنج، کجی (در چشم)، اعوجاج، در بعضی ترکیبات به معنی «تابنده» آید، ریسمان تاب