معنی پیوستن - فرهنگ فارسی معین
معنی پیوستن
- پیوستن((پِ وَ تَ))
- وصل کردن، اتصال دادن، افزودن، ملحق کردن، وصلت کردن، ازدواج کردن، سرودن، به نظم درآوردن
تصویر پیوستن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پیوستن
پیوستن
- پیوستن
- پیوند کردن، متصل کردن، به هم رسیدن، برای مِثال دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را / که مدتی ببریدند و باز پیوستند (سعدی۲ - ۴۱۹)، به هم بسته شدن، متصل شدن
فرهنگ فارسی عمید