با پیمانه سنجیده مکیل: اکتیال پیموده فاستدن: زمان از دهر بحرکات فلک بحرکات پیموده است که نام آن روز و شب و ماه سال و جز آنست و دهر زمان تا پیموده که مراو را آغاز و انجام نیست، طی کرده سپرده: زخاور همی آمد این آن ز روم بسی یافته رنج و پیموده بوم. (گرشا. لغ)
با پیمانه سنجیده. مکیّل. (منتهی الارب). مکیول. (منتهی الارب) : اکتیال، پیموده فاستدن. (تاج المصادر بیهقی) ، طی کرده. سپرده: ز خاور همی آمد این، آن ز روم بسی یافته رنج و پیموده بوم. اسدی. - پیموده شدن، گذشتن. سپری شدن: پیموده شد از گنبد بر من چهل و دو جویای خرد گشت مرا نفس سخنور. ناصرخسرو
نام پسر ساوه شاه. (برهان). و او در جنگ بهرام چوبینه به دژ گریخت و هرمز بن نوشیروان بدوامان داد و تاج و تخت پدر بدو باز داد: دو تن یافتستی که اندر جهان چو ایشان نبود از نژاد مهان چو خورشید بر آسمان روشنند ز مردی همه ساله در جوشنند یکی من که شاهم جهان را بداد دگر پور پرموده فرّخ نژاد. فردوسی