معنی پیک نیک - فرهنگ فارسی معین
معنی پیک نیک
پیک نیک
گردش و تفریح دسته جمعی در بیرون شهر
تصویر پیک نیک
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پیک نیک
پیک نیک
پیک نیک
گردش دسته جمعی که هر کس سهم خود را از هزینه خود بدهد انگلیسی دانگی دانگانه توژی توشی غذا خوردن و گردش دسته جمعی که هر فرد سهم خود را می پردازد دانگی
فرهنگ لغت هوشیار
پیک نیک
پیک نیک
رفتن جمعی به سفر یا گردش بطور دانگی که هر یک سهم هزینۀ خویش بدهد، سور دانگی در بیرون شهر، گردش دسته جمعی دانگی
لغت نامه دهخدا
پیک پیک
پیک پیک
آواز عطسه پیاپی زکام زده، پیک پیک عطسه کردن حکایت صوت عطسه های پیاپی زکام زده پیک و پیک. یا پیک پیک عطسه کردن، عطسه های پیاپی خرد آواز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیک پیک
پیک پیک
حکایت صوت عطسه های پیاپی مزکوم، آواز عطسۀ پیاپی زکام زده، صوت عطسه های خرد آواز پی در پی، پیک پیک عطسه کردن، عطسه های پیاپی خرد آواز کردن
لغت نامه دهخدا
نیک نیک
نیک نیک
به خوبی، کاملاً، به کلی، یک باره: جان دریغم نیست از عیسی ولیک واقفم بر علم دینش نیک نیک، مولوی، گفت نادر چیز می خواهی ولیک غافل از حکم خدایی نیک نیک، مولوی، تو قیاس از خویش می گیری ولیک دور دور افتاده ای تو نیک نیک، مولوی
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.