جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پیشانی سودن

پیشانی سودن

پیشانی سودن
پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن، پیشانی ساییدن
پیشانی سودن
فرهنگ فارسی عمید

پیشانی سودن

پیشانی سودن
سر بر خاک نهادن، تعظیم کردن. سجده کردن:
براه او نخستین گام ما را سجده پیش آمد
تو ای حسرت قدم میزن که ما سودیم پیشانی.
میرزا بیدل
لغت نامه دهخدا

پیشانی کردن

پیشانی کردن
گستاخی کردن بیشرمی کردن: سپر از غمزه مست تو بیندازد چرخ با دو ابروی خود کس نکند پیشانی. (نزاری)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشانی کردن

پیشانی کردن
گستاخی کردن. بیشرمی نمودن:
سپر از غمزۀمست تو بیندازد چرخ
با دو ابروی تو خود کس نکند پیشانی.
نزاری
لغت نامه دهخدا