جدول جو
جدول جو

معنی پیش نویس

پیش نویس((نِ))
نوشته ای که هنوز پاک نویس نشده و پس از حک و اصلاح، پاک نویس می شود
تصویری از پیش نویس
تصویر پیش نویس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پیش نویس

پیش نویس

پیش نویس
نامه ای که بنویسند و پس از حک و اصلاح پاک نویس کنند، مینوت
پیش نویس
فرهنگ فارسی عمید

پیش نویس

پیش نویس
مقابل پاک نویس. مینوت. مسوده. سواد. مقابل بیاض، (اصطلاح اداری) قطعه کاغذی خاص نوشتن مسوده
لغت نامه دهخدا

پیش نشین

پیش نشین
آنکه در صدر جلوس کند: پیشگاه ستم عالم را داور پیش نشین بایستی. (خاقانی)، آنکه در پیش کسی یا چیزی نشیند آنکه در برابر و نزدیک جا گیرد: پروانه که نور شمع افروخت چون پیش نشین شمع شدن سوخت. (نظامی)، زنی که هنگام زادن زن حامله در پیش وی نشیند و او را یاری کند قابله ماما مام ناف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشکش نویس

پیشکش نویس
آنکه حساب پیشکش های نوروزی و غیره را نگاه میداشته (صفویان) : میرزا محمد پیشکش قوم میرزا بابای پیشکش نویسی معزز و معتبر بود
فرهنگ لغت هوشیار

پیش نشین

پیش نشین
آنکه پیش کسی بنشیند، کسی که نزدیک چیزی یا جایی بنشیند، پازاچ
پیش نشین
فرهنگ فارسی عمید