معنی پیش گیری - فرهنگ فارسی معین
معنی پیش گیری
- پیش گیری
- جلوگیری کردن، پیش از بروز بیماری اقدام کردن
تصویر پیش گیری
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پیش گیری
پیش گیری
- پیش گیری
- عمل پیش گیر جلوگیری دفع، منع سرایت مرض از پیش تقدم بحفظ صیانت حفظ صحت جلو مرض گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
پیش گیر
- پیش گیر
- آنکه پیش گیردکسی که جلوگیری کند آنکه مانع آید، پیش بند پیش دامن، لنگی که از کمر تا پایین بندند از جلو فوطه
فرهنگ لغت هوشیار