جدول جو
جدول جو

معنی پیروی کردن

پیروی کردن((~. کَ دَ))
اقتدا کردن، متابعت کردن
تصویری از پیروی کردن
تصویر پیروی کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پیروی کردن

پیروی کردن

پیروی کردن
متابعت کردن. اقتدار کردن. اقتفا کردن. اقتراء. اقتیاف. تمصر. تقیل. ائتمام، بدنبال چیزی پیوستن. اتباع. متابعت. احتذاء. تتبع. تقلید. تباعه. اثف. تأسی کردن. تسنن. تشیع. تعاقب. استقراء. تقسس. استتباع، پیروی کردن خواستن. استنشاء، تتبع اخبار کردن. قَفَو، قُفُوّ، قوف، قفر، پیروی کردن و در پی کسی رفتن. امتثال، پیروی کردن طریقۀ کسی را و تجاوز نکردن از وی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیروز کردن

پیروز کردن
مظفر ساختن غالب گردانیدن فاتح ساختن: مرا گر جهاندار پیروز کرد شب تیره بر بخت من روز کرد. (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشروی کردن

پیشروی کردن
پیش رفتن از جای خود فراتر رفتن، ترقی کردن کمال یافتن، در آمدن در مجاور گذشتن از حد طبیعی و در آمدن در حیطه مجاور (چنانکه لشکری از مرز بگذرد)
فرهنگ لغت هوشیار

پسروی کردن

پسروی کردن
پیروی کردن. تابعیت کردن. متابعت. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). تبع. اتباع. اتبّاع. تباعه. اقتداء. اقتفاء. مساتله: استتباع، پس روی کردن خواستن. تباع، پس روی عمل کسی کردن. تتابع، پس روی کردن با یکدیگر. تکاتع، پس روی کردن با یکدیگر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشروی کردن

پیشروی کردن
درآمدن درمجاور. گذشتن از حد طبیعی و بمجاور درآمدن چنانکه لشکری از مرز، پیش رفتن. از آنجا که هست فراتر رفتن، ترقی کردن. کمال یافتن
لغت نامه دهخدا

پیروز کردن

پیروز کردن
اِفازه. (زوزنی). مظفر ساختن. فیروزی دادن. غالب گردانیدن. فاتح ساختن:
مرا گر جهاندار پیروز کرد
شب تیره بر بخت من روز کرد.
فردوسی.
شبان سیه تیره مان روز کرد
که مان بر همه کام پیروز کرد.
فردوسی.
مرا گر جهاندار پیروز کرد
شب تیره بر بخت من روز کرد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیری کردن

پیری کردن
راه پیران رفتنهمچون سال خوردگان رفتار کردن: وای زان طفلان که پیری میکند لنگ مورانند و میری میکنند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیری کردن

پیری کردن
براه پیران و سالخوردگان رفتن. چون پیران و کهنسالان رفتار کردن. پیری نمودن:
وای زآن طفلان که پیری میکنند
لنگ مورانند و میری میکنند.
مولوی
لغت نامه دهخدا