جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پیرار

پیرار

پیرار
سال پیش از پارسال دو سال پیش از سال حاضر پیرار سال: هرگز نیامده است و نیاید گذشته باز بر قول من گوا بس پیرار و یار من. (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار

پیرار

پیرار
سال پیش از پارسال، دو سال پیش از امسال، پیرارسال، برای مِثال شدت پار و پیرار و امسالت اینک / روش بر ره پار و پیرار دارد (ناصرخسرو - ۳۷۵)
پیرار
فرهنگ فارسی عمید

پیرار

پیرار
پیرارسال، سال پیش از پارسال، دو سال پیش ازسال حاضر، عام عام اول، (مهذب الاسماء) :
سال امسالین نوروز طربناکترست
پار و پیرار همی دیدم اندوهگنا،
منوچهری،
نوروز را بگفت که در خاندان ملک
از فرّ و زینت توکه پیرار بود و پار،
منوچهری،
چو حورا که آراست این پیرزن را؟
همان کس که آراست پیرار و پارش،
ناصرخسرو،
شدت پار و پیرار و امسال اینک
روش بر ره پار و پیرار دارد،
ناصرخسرو،
از تاک رز انگور نو امسال خوش آمدت
هرچند کزو پار همین آمد و پیرار،
ناصرخسرو،
هنوز یاری پیرار رفتی از پیشم
چرا همی طلبی مر مرا بدین بگهی،
ناصرخسرو،
هرگز نیامدست و نیاید گذشته بار
بر قول من گوا بس پیرار و پار من،
ناصرخسرو،
تاسال پیرار بحضور امیران ... این قصه بوجهی بگفت که بسی مردم جامه ها چاک کردند، (کتاب النقض ص 406)،
بنده ات بود گرسنه پیرار
پار زن کرد و بچه زاد امسال،
کمال اسماعیل،
ز لب امسالم از چه بوسه نداد
که به پیرار داد و در پارش،
شیبانی،
، روز پیش از دی که آنرا پریر نیز گویند، (شرفنامه)، اما ظاهراً پار و پیرار جز در مورد سال بکار نرفته است
لغت نامه دهخدا

پیران

پیران
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه سپهدار افراسیاب تورانی و یکی از شخصیتهای محبوب در داستان سیاوش
پیران
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشار

پیشار
پیشیار پیشاب: پزشک آمد و دید پیشار شاه سوی تندرستی نبد کار شاه
پیشار
فرهنگ لغت هوشیار

پیرای

پیرای
در ترکیبات بمعنی پیراینده آید آرایش دهنده مزن: بستان پیرا (ی) باغ پیرا (ی) سر و پیرا (ی) ناخن پیرا (ی)، در بعضی ترکیبات بمعنی پیراسته آید ساخته پرداخته
فرهنگ لغت هوشیار