معنی پیچاندن - فرهنگ فارسی معین
معنی پیچاندن
- پیچاندن((دَ))
- خم کردن، تاب دادن، رنج دادن، فشار آوردن، پیچانیدن
تصویر پیچاندن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پیچاندن
پیچاندن
- پیچاندن
- چیزی را در چیز دیگر چرخاندن مانندِ پیچاندن میخ پیچ در تخته یا چیز دیگر، گردگرداندن، پیچ دادن، تاب دادن، گرداندن
فرهنگ فارسی عمید