معنی پیاله زدن
پیاله زدن
((~. زَ دَ))
باده نوشیدن، می خوردن
تصویر پیاله زدن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پیاله زدن
پیاله زدن
پیاله زدن
باده نوشیدن می خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیاله زدن
پیاله زدن
باده نوشیدن. می نوشیدن. صراحی کشیدن. شراب خوردن
لغت نامه دهخدا
پیاله زن
پیاله زن
آنکه پیاله زند. باده نوش. میخوار
لغت نامه دهخدا
پیانو زدن
پیانو زدن
نواختن پیانو
فرهنگ لغت هوشیار
پیاله کردن
پیاله کردن
مردن در گذشتن خاصه در گذشتن پیر یا مراد
فرهنگ لغت هوشیار
پیاده شدن
پیاده شدن
فرود آمدن از ستور، بزیر آمدن از آن، پائین آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
پیمانه زدن
پیمانه زدن
شراب خوردن پیمانه نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پیاده شدن
پیاده شدن
پایین آمدن از وسیلۀ نقلیه یا حیوان یا آسانسور و مانند آن ها
فرهنگ فارسی عمید
پیاده شدن
پیاده شدن
عزل کردن، هزینه سنگین را متحمل شدن، پیشامد هزینه بَر
فرهنگ فارسی معین