جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پی هم

پی هم

پی هم
پی درپی. یکی به دنبال دیگری. پشت سر هم. بدنبال یکدیگر:
بگفت این وزآن هفت پی هم بخورد
از آن می پرستان برآورد گرد.
فردوسی.
عید قدم مبارک نوروز مژده داد
کامسال تازه از پی هم فتحها شود.
خاقانی.
هت، پی هم نقل کردن حدیث را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پی هو

پی هو
شط ابیض، نام شطی در چین که از ’پی پینگ’ و ’تین تسن’ گذرد و بخلیج ’چه لی’ ریزد و 450هزار گز درازا دارد
لغت نامه دهخدا

پی نهم

پی نهم
مارکوس اورلیانوس، امپراطور رم از 282 تا 283 میلادی پسر امپراطور کاروس، وی مردی ستمگر و تباهکار بود و سرانجام به دست سربازانش به قتل رسید
لغت نامه دهخدا

پی دهم

پی دهم
سادی، فرزند ’هیپولیت’. مهندس و رجل سیاسی، متولد درلیموژ به سال 1837 میلادی منتخب ریاست جمهوری به سال 1887. وی بر اثر یک هرج و مرج مربوط به ایتالیا به سال 1894 در لیون کشته شد
لغت نامه دهخدا