جدول جو
جدول جو

معنی پی کور کردن

پی کور کردن((پِ. کَ دَ))
از بین بردن اثر چیزی، پی گم کردن
تصویری از پی کور کردن
تصویر پی کور کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پی کور کردن

پی کور کردن

پی کور کردن
پی گم کردن مقابل پی بردن، محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتوان برد: رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت خم زد و پی کور کرد نام و نشان را. (ابوالفرج رونی)، بی نشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پی کور کردن

پی کور کردن
پی گم کردن، رد پای کسی را گم کردن، رد و اثر چیزی را گم کردن
پی کور کردن
فرهنگ فارسی عمید

پی کور کردن

پی کور کردن
کنایه از بی نشان شدن. (برهان) ، پی گم کردن، مقابل پی بردن (انجمن آرا) ، محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتواند برد. (انجمن آرا) :
رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت
خم زد و پی کور کرد نام و نشان را.
ابوالفرج رونی.
چون عشق بدست آمد تن گور کن و خوش زی
چون عقل به پای آمد پی کور کن و خم زن.
سنائی.
پی کورکنان حریف جویان
زآنگونه که هیچکس ندانست.
انوری
لغت نامه دهخدا

پی کوب کردن

پی کوب کردن
لگد کوب کردن لگد مال ساختن: از بس که همه روز کاروان سودای فاسد بر من گذرد از جلمه نیات خیر و اوصاف پسندیده ترا پی کوب کردند
فرهنگ لغت هوشیار

پی کور کنان

پی کور کنان
بی نشان شونده: رندان دیدم بهر خرابات پی کورکنان گه مناجات. (تحفه العراقین 37)
فرهنگ لغت هوشیار

پی سپر کردن

پی سپر کردن
با پای رفتنپیمودن (راهی را)، لگد مال کردن پایمال کردن
پی سپر کردن
فرهنگ لغت هوشیار