جدول جو
جدول جو

معنی پی سپار کردن

پی سپار کردن((~. س ِ کَ دَ))
گذشتن، لگدمال کردن
تصویری از پی سپار کردن
تصویر پی سپار کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پی سپار کردن

پی سپر کردن

پی سپر کردن
با پای رفتنپیمودن (راهی را)، لگد مال کردن پایمال کردن
پی سپر کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پی سپارکردن

پی سپارکردن
عبور کردن گذشتن رفتن، لگد مال کردنبپای کوفتنپی سپر کردن
پی سپارکردن
فرهنگ لغت هوشیار

پی سپر کردن

پی سپر کردن
پی سپار لگدمال کردن، پایمال کردن، پی سپار کردن
پی سپر کردن
فرهنگ فارسی عمید

پی سپر کردن

پی سپر کردن
پی سپار کردن. با پای رفتن. از روی آن گذشتن: پی سپر کردن راهی را، پا سپر کردن. پیمودن آنرا. رفتن بر آن. وَطء، لگدمال کردن. پایمال کردن. پیخستن. لگدکوب کردن. پایکوب کردن
لغت نامه دهخدا

پی سپارکردن

پی سپارکردن
عبور کردن. گذشتن. رفتن.
، لگدمال کردن. بپای کوفتن. پی سپر کردن
لغت نامه دهخدا