جدول جو
جدول جو

معنی پهلوان پنبه

پهلوان پنبه((~. پَ بِ))
پهلوان دروغین
تصویری از پهلوان پنبه
تصویر پهلوان پنبه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پهلوان پنبه

پهلوان پنبه

پهلوان پنبه
کسی که اندام درشت، شانه های پهن و بازوان ستبر دارد اما ترسو و کم زور است و به دروغ ادعای دلیری و پهلوانی می کند، پهلوان دروغی
پهلوان پنبه
فرهنگ فارسی عمید

پهلوان پنبه

پهلوان پنبه
مسخره ای که تمام تن خود را به پنبه گیردو او با حلاجی که کمان در دست دارد برقص آیند و حلاج در میان رقص کم کم پهلوان را با زدن کمان عور و برهنه کند یعنی تمام پنبه های تن او را بر باد دهد و در اصطلاح پهلوان پنبه مردی درشت اندام و قوی هیکل بی زور و قوت را گویند که ظاهری دلیر و دلی جبان دارد. بظاهر پردل و بباطن ترسو. یالانچی پهلوان. لاف زن:
به پیکار سرما که تنها بلرزد
مگر پهلوان پنبه باشد محارب.
نظام قاری (دیوان البسه ص 28)
زانهمه رخت زنان را بگه آرایش
پهلوان پنبه خوش آمد بنظر و افزارش.
نظام قاری (دیوان البسه ص 87)
لغت نامه دهخدا

پهلوان زنده

پهلوان زنده
پهلوان حاضر و موجود.
- امثال:
پهلوان زنده را عشق است، تعبیری مثلی نظیر سیلی نقد به از حلوای نسیه:
پهلوان زنده را عشق است ساقی می بیار
چند میگوئی سخن از رستم و اسفندیار.
دهقان سامانی
لغت نامه دهخدا