جدول جو
جدول جو

معنی پهلو دادن

پهلو دادن((~. دَ))
به کسی سود رساندن، یاری کردن، نزدیکی کردن، کناره گرفتن
تصویری از پهلو دادن
تصویر پهلو دادن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پهلو دادن

پهلو دادن

پهلو دادن
کنایه از به کسی سود رساندن و او را چیزدار کردن، مدد کردن
پهلو دادن
فرهنگ فارسی عمید

پهلو دادن

پهلو دادن
غنی کردن. سود رساندن. مدد کسی نمودن. (غیاث). منفعت رسانیدن. (برهان). امداد و عنایت:
در پناه عارضت خط ملک خوبی را گرفت
دشمن خود را چرا کس اینقدر پهلو دهد.
کلیم.
در خراباتست هرکس صاحب دست و دلیست
خوش سبوی باده پهلویی بمستان داده است.
دانش.
اهل دنیا کی به والاقدر پهلو میدهند
بدقماشان را برنگ آستر رو میدهند.
تأثیر.
، نزدیکی نمودن. (برهان) : اکثبک الصید فارمه، یعنی پهلو داد و توانا کرد ترا شکار پس تیر بینداز بر وی. (منتهی الارب) ، دوری کردن. پهلو کردن. کناره گزیدن. رو گردانیدن. (برهان). گریختن و روی برتافتن. (انجمن آرا). اجتناب و احتراز کردن. (انجمن آرا). رجوع به پهلو کردن شود
لغت نامه دهخدا

پهلو کردن

پهلو کردن
کناره گرفتن دوری کردن احتراز جستن پرهیز کردن: با اینکه حلال تست باده پهلو کن از آن حرامزاده. (نظامی) یا پهلو کردن خربزه. کوزه کوزه کردنتشرید
فرهنگ لغت هوشیار

پهلو دریدن

پهلو دریدن
پهلوی کسی را پاره کردن و شکافتن: درم پهلوی پهلوانان به تیغ خورم گرده گردنان بی دریغ. (نظامی) -2 دریده شدن پهلوی کسی، رسیدن صدمه و آسیب بپهلوی کسی
فرهنگ لغت هوشیار

پهلو داشتن

پهلو داشتن
سود داشتننفع داشتنمفید بودن مقابل بی پهلویی
پهلو داشتن
فرهنگ لغت هوشیار