پولادسنج پولادسنج جنگی. دلاور. شجاع. اسلحه دار. (انجمن آرا). ج، پولادسنجان: ترازوی پولادسنجان بمیل ز کفه بکفه همی راند سیل. نظامی. گرازنده شد تیغ بی هیچ رنج دو نیمه شد آن کوه پولادسنج. نظامی. رسیدند پولادسنجان چو باد اساسی نهادند محکم نهاد. میر خسرو لغت نامه دهخدا
پولاد سنج پولاد سنج دلاور شجاع جنگاور: (گرازنده شد تیغ بی هیچ رنج دو نیمه شد آن کوه پولاد سنج) (نظامی) فرهنگ لغت هوشیار
پولادسنب پولادسنب آنچه پولاد را بسنبد و سوراخ کند، سوراخ کنندۀ پولاد مثلاً نیزۀ پولادسنب فرهنگ فارسی عمید
پولادسنب پولادسنب که پولاد را سنبد. عظیم سخت: عزم تو کشورگشاو خشم تو بدخواه سوز رمح تو پولادسنب و تیغ تو جوشن گداز. فرخی لغت نامه دهخدا
پولادوند پولادوند از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد پادشاه کیانی فرهنگ نامهای ایرانی
پولاد سنب پولاد سنب آنکه پولاد را سنبدکسی که فولاد را سوراخ کند: (عزم تو کشور گشا و خشم تو بد خواه سوز رمخ تو پولاد سنب و تیغ تو جوشن گداز) (فرخی)، پولاد سم فرهنگ لغت هوشیار
پولادچنگ پولادچنگ آنکه دست و پنجۀ سخت و نیرومند دارد، پولاددست، قوی پنجه، برای مِثال پس و پیش ترکان طاووس رنگ / چپ و راست شیران پولادچنگ (نظامی۵ - ۹۵۵) فرهنگ فارسی عمید
پولادوند پولادوند تیره ای از طائفۀ چهار لنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76). دارای شعب هیودی، سالاروند، خانه جمالی، خانه قائدی، گراوند لغت نامه دهخدا
پولادوند پولادوند نام پهلوانی تورانی که رستم او را بیفکند. (شاهنامه) : چو خاراشکافی کندآهنش چه پولادوند و چه روئین تنش. امیرخسرو. رجوع به پولاد شود لغت نامه دهخدا