جدول جو
جدول جو

معنی پولادخای

پولادخای
مرد قوی، اسب دونده و نیرومند
تصویری از پولادخای
تصویر پولادخای
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پولادخای

پولادخای

پولادخای
مرد یا اسب قوی و پرزور، آهن خای، صاحب انجمن آرا گوید: کنایه از اسب پرزور باشد و آن را آهن رگ و آهنین رگ نیز گویند، (انجمن آرای ناصری)، و آهن خای یعنی لجام خای، چه وقتی اسب مستعد دویدن است لجام و دهنه میخاید:
ز آواز او اندر آید ز جای
دل مرد جنگی پولادخای،
فردوسی،
ز پولادخایان شمشیرزن
کمر بسته بودی هزار انجمن،
نظامی،
زراجه منم پیل پولادخای
که بر پشت پیلان کشم پیل پای،
نظامی،
روارو زنان تیر پولادسای
دراندام شیران پولادخای،
نظامی،
نجنبد ز یأجوج پولادخای
سکندر چو سد سکندر ز جای،
نظامی
لغت نامه دهخدا

پولادسای

پولادسای
که پولاد را ساید،
بسیار سخت و محکم:
روارو زنان تیر پولادسای
در اندام شیران پولادخای،
نظامی،
چو شه دید کز سنگ پولادسای
خراشیده میشد سم چارپای،
نظامی
لغت نامه دهخدا

پولادپای

پولادپای
که پائی چون پولاد سخت و نیرومند دارد:
اشتر پویندۀ پولادپای
کوه نما از تن کوهان نمای،
میر خسرو
لغت نامه دهخدا

پولادخا

پولادخا
مرد قوی و خشمگین، برای مِثال ز پولادخایان شمشیرزن / کمربسته بودی هزار انجمن (نظامی۶ - ۱۰۳۵)، اسب دونده و پرزور
پولادخا
فرهنگ فارسی عمید

پولادسا

پولادسا
آنچه پولاد را بساید، سایندۀ پولاد، برای مِثال رواروزنان تیر پولادسای / در اندام شیران پولادخای (نظامی۵ - ۷۹۳)
پولادسا
فرهنگ فارسی عمید

پولادی

پولادی
منسوب به پولادین ساخته از پولاد فولادی فولادین: (مجرمانرا تن پولادی فرسوده شدی گر تو اندر خور هر جرم دهی باد افراء) (فرخی)، برنگ پولاد فولادی
پولادی
فرهنگ لغت هوشیار

پولادی

پولادی
فولادی، فولادین، منسوب به پولاد، از پولاد:
مجرمان را تن پولادی فرسوده شدی
گر تو اندر خور هر جرم دهی بادافراه،
فرخی
لغت نامه دهخدا