جدول جو
جدول جو

معنی پنزه

پنزه((پَ زَ یا زِ))
پنجه. پنجک. فنرج، رقص مخصوص و آن چنان است که جمعی دست یکدیگر را گیرند و با هم برقصند، فنزج
تصویری از پنزه
تصویر پنزه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پنزه

پنزه

پنزه
رقص مخصوص و آن چنانست که جمعی دست یکدیگر را گیرند و با هم برقصند فنرج
فرهنگ لغت هوشیار

پنزه

پنزه
نوعی رقص است و آن چنان باشد که جمعی دست یکدیگر را گرفته با هم برقصند. (برهان قاطع). پنجه. فنزج. پنجک. و نیز رجوع به پنجک و پنجه شود
لغت نامه دهخدا

پازه

پازه
پاچه. یا کیک در پازه افتادن، کیک در شلوار کسی افتادن مشوش و شوریده و هراسان شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پرزه

پرزه
آنچه زنان بخود بر گیرند شافه حمول. آنچه زنان بخود برگیرند شیاف. شافه فرزجه، نهایت قلیل و کم: یک پرزه نمک
فرهنگ لغت هوشیار