جدول جو
جدول جو

معنی پنبه زن

پنبه زن((~. زَ))
کسی که پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شوند
تصویری از پنبه زن
تصویر پنبه زن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پنبه زن

پنبه زن

پنبه زن
آنکه پنبه را با کمان زند تا زواید را بیرون کند و پنبه را برای انباشتن در لحاف و توشک آماده سازد پنبه بز پنبه وز بهین بهینه حلاج نداف
فرهنگ لغت هوشیار

پنبه زن

پنبه زن
آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، پَنبِه بَز، پَنبِه وَز، حَلّاج، نَدّاف، اِلباد
پنبه زن
فرهنگ فارسی عمید

پنبه زن

پنبه زن
پنبه بز. پنبه وز. بهینه. بهین. حلاّج. ندّاف. (دهار) :
آن شنیدی که بود پنبه زنی
مفلس و غلتبانْش خواند زنی.
سنائی
لغت نامه دهخدا

پنبه زنی

پنبه زنی
عمل بیرون کردن پنبه از پنبه دانه محلوجد کردن پنبه تندیف، شغل و محل پنبه زدن: دکان پنبه زنی
فرهنگ لغت هوشیار

پنبه زدن

پنبه زدن
بیرون کردن پنبه از تخم حلاجی کردن پنبه ندف، پر کردن پنبه در چیزی
پنبه زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پنبه زنی

پنبه زنی
شغل و عمل پنبه زن، جدا کردن پنبه از پنبه دانه، حَلّاجی، حِلاجَت، بَخیدَن، فَلخَمیدَن، فَلخودَن، فَرخَمیدَن، فاخیدَن
پنبه زنی
فرهنگ فارسی عمید

پنبه زنی

پنبه زنی
عمل بیرون کردن پنبه از پنبه دانه. محلوج کردن پنبه. حلیج کردن پنبه. حِلاجت. تندیف. ندف
لغت نامه دهخدا