معنی پلوخوری - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پلوخوری
پلوخور
- پلوخور
- خورندۀ پلو. تناول کننده پلو، کنایه از ثروتمند و توانگر
لغت نامه دهخدا
پر خوری
- پر خوری
- شکم پرستی شکمویی شکم خوارگی پر خوراکی پر خواری گران خواری مقابل کم خوری
فرهنگ لغت هوشیار
پلودیری
- پلودیری
- مرکز بخش از ایالت فی نیستر در شهرستان برست دارای 1186 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
چلوخورش
- چلوخورش
- غذایی مرکب از چلو و قسمی خورش. نوعی خوراک ایرانی که از برنج آب کش و یک قسم خورش و گوشت یا سبزی ترکیب شود. چلو با خورش، و رجوع به چلو و خورش شود
لغت نامه دهخدا
خلرخوری
- خلرخوری
- ظرفی است که برای خوردن باقلا و خلر (مُلمُلی) و سبزیجات بکار می آید. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
سلاخوری
- سلاخوری
- مرکب از سل (سر) + آخور + ی است که سرآخور باشد. و به معنی امیر آخور و میراخور و رئیس سرطویله باشد. (دزی ج 1 ص 670)
لغت نامه دهخدا