جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پغنه

پغنه

پغنه
پِله و پایه و زینۀ نردبان را گویند. (برهان قاطع) :
پغنۀ بام دولتت باشد
این چهار آخشیج و هفت فلک.
شهاب الدین (از فرهنگ جهانگیری) (از رشیدی)
لغت نامه دهخدا

پانه

پانه
چوبی که نجاران در شکاف چوب دیگر نهند تا آسان بشکافد و کفشگران در فاصله قالب و کفش میگذارند فانه پهانه فهانه پغار اسکنه گوه، چوبی که زیر ستون گذارند تا رایت ایستد، چوبی که پشت در اندازند تا باز نشود چوبکی که بر یک طرف آن سوراخی باشد و میخی باریک در آن کنند چنانکه آن چوب باسانی حرکت کند و آن طرف که سوراخ دارد در دیوار استوار کنند و چون خواهند که در خانه بسته شود آنرا به پشت در باز افکنند و آنرا چلمرد خوانند
فرهنگ لغت هوشیار

چغنه

چغنه
سازیست که نوازند چغانه، چوبی است میان شکافته که جلاجلی چند برآن تعبیه کنند و بدان اصول نگاه دارند، نوایی است از موسیقی. گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار