جدول جو
جدول جو

معنی پشنگ

پشنگ((پَ شَ))
زنبه، تخته ای با چهار دسته که با آن خشت و گل و امثال آن را جا به جا می کنند، اهرم، تیشه
تصویری از پشنگ
تصویر پشنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پشنگ

پشنگ

پشنگ
میله آهنی، نام پدرافراسیاب، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام برادرزاده فریدون پادشاه پیشدادی و نیز پدر افراسیاب
پشنگ
فرهنگ نامهای ایرانی

پشنگ

پشنگ
پشنج، آبی که از تکان دادن یک چیز تر به کسی یا جایی پاشیده شود، ترشح آب، زنبه، برای مِثال با دوات و قلم و شعر چه کار است تو را / خیز و بردار تش و دستره و پیل و پشنگ (ابوحنیفۀ اسکافی - شاعران بی دیوان - ۵۹۱)، اهرم
پشنگ
فرهنگ فارسی عمید

پشنگ

پشنگ
اتابک شمس الدین پشنگ، نام پسر ملک سلغر شاه بن اتابک احمد بن اتابک یوسفشاه بن اتابک شمس الدین الب ارغون بن اتابک هزاراسف بن ابوطاهر بن محمد بن علی بن ابوالحسن فضلوئی عم زاده و داماداتابک نورالورد پسر سلیمان شاه بن اتابک احمد. از اتابکان لر بزرگ است. چون اتابک نورالورد با شیخ ابواسحاق اینجو کمک کرده بود امیر مبارزالدین محمد بن غیاث الدین حاجی 718- 765 هجری قمری) از ملوک آل مظفر در سال 757 هجری قمری بسرکوبی او به لرستان رفت و ’بعد از تسخیر ملک در اواخر صفر سنهالمذکور 757) اتابک شمس الدین پشنگ که... حسباً ونسباً مستحق بود بفرماندهی آن دیار مقرر شد و اتابک پشنگ به محاصرۀ آن قلعه (قلعه ای که اتابک نورالورد در آن تحصن جسته بود) مشغول شد تا مستخلص گردانیدو اتابک نورالورد را میل کشید. و اتابک پشنگ تا سال 792 هجری قمری باقی بود.

نام پسرزادۀ تور بن فریدون، پدر افراسیاب، شاه توران:
نخواهیم شاه از نژادپشنگ
فسیله نه نیکو بود با پلنگ.
فردوسی
نام داماد طوس سردار ایران
برادرزادۀ فریدون و پدر منوچهر و شوهر ماه آفرید دختر فریدون
لغت نامه دهخدا

پشنگ

پشنگ
نام دیگر شیده پسر افراسیاب است. (از مجمل التواریخ والقصص ص 49 و 90)
لغت نامه دهخدا

اشنگ

اشنگ
درختی است از تیره بید که مانند سفیدار است ولی برخلاف آن مستقیم رشد نمیکند و چوبش نیز محکم نیست و مانند آن دارای پوست صاف است اشن خشنگ اره قلمه
فرهنگ لغت هوشیار