معنی پشکلیدن پشکلیدن((پِ کِ دَ)) خراشیدن، رخنه کردن، با ناخن یا چیز تیزی چیزی را خراشیدن تصویر پشکلیدن فرهنگ فارسی معین
پشکلیدن پشکلیدن بناخن و سرانگشت رخنه کردن. (برهان قاطع در لفظ پشکلید). رجوع به بشکلیدن شود لغت نامه دهخدا
بشکلیدن بشکلیدن خراش دادن چیزی با ناخن یا یک چیز نوک تیز، پِشکِلیدَن برای مِثال یاسمن لعل پوش، سوسن گوهرفروش / بر زنخ پیل گوش نقطه زد و بشکلید (کسائی - ۳۳) فرهنگ فارسی عمید
پشولیدن پشولیدن پریشان کردن، آشفته کردنپریشان شدن، آشفته شدن، شوریده شدن، آشُفتَن، آشوفتَن، شوریدَن، بِشولیدَن، پَریشیدَن، پَژولیدَن، بَرهَم خوردن فرهنگ فارسی عمید