جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پشت رو

پشت رو

پشت رو
پشت آستر و رویه، وارونه، واژگونه، پُشت و رو
پشت و رو کردن: برگرداندن و وارونه کردن جامه یا رویۀ لباس که پشت آن به رو بیاید، کنایه از خلاف واقع نشان دادن
پشت رو
فرهنگ فارسی عمید

پشت رو

پشت رو
وارونه. وارون. واژون. باژگون. باژگونه. اَشن َ: پیراهنت را پشت رو پوشیده ای
لغت نامه دهخدا

مشت رو

مشت رو
نوعی از مازریون باشد و آن دوایی است که بر بهق و برص طلا کنند نافع باشد و آن را مشت به سبب آن گویند که چون مشتی از آن بر روی کسی زنند روی آن کس سیاه گردد. (برهان) (آنندراج). نوعی از مازریون. (ناظم الاطباء). مازریون. و رجوع به مازریون شود
لغت نامه دهخدا

زشت رو

زشت رو
بدگل، بدمنظر، بی ریخت، زشت، کریه المنظر، کریه منظر، ناخوش دیدار
متضاد: خوشگل، وجیه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پشت وارو

پشت وارو
قسمی معلق پریدن کسی که پشت باب ایستاده معلق زند و بر آب آید
پشت وارو
فرهنگ لغت هوشیار