جدول جو
جدول جو

معنی پشت دری

پشت دری((~. دَ))
پارچه یا پرده ای که پشت در یا پنجره بیآویزند
تصویری از پشت دری
تصویر پشت دری
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پشت دری

پشت دری

پشت دری
پارچه ای که بپشت در آویزند تا از تابش آفتاب بکاهد پرده ای که پشت شیشه های پنجره و در نصب کنند، صفحه ای چوبی که با دو گیره بپشت شیشه دکانها زنند
فرهنگ لغت هوشیار

پشت دری

پشت دری
پارچۀ نازک که پشت شیشۀ پنجرۀ اتاق آویزان می کنند که آفتاب به درون اتاق نیفتد
فرهنگ فارسی عمید

پشت دری

پشت دری
آنچه از پارچه چون اطلس و ململ و توری در پشت پنجره و در از جانب اطاق آویزند تا از شدت تابش آفتاب بدرون کاسته شود
لغت نامه دهخدا

پشت گلی

پشت گلی
صورتی پر رنگ قرمز کم رنگ سرخ روشن آلا آل، کرمی است در آمریکا و مصر و هندوستان که بر زراعت پنبه خسارت وارد میسازد
فرهنگ لغت هوشیار