معنی پشت پایی - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پشت پایی
پشت پائی
پشت پائی
حیز. بی ننگ: که پامردی نماید وارهاند مرا از دست مشتی پشت پائی. امیدی
لغت نامه دهخدا
پشت پای
پشت پای
قسمت ظهر پای، تیپا لگد، حیز و مخنث. یا آش پشت به پشت دادن، آشی که روز سوم پس از رفتن مسافر پزند و بفقرا و همسایگان دهند
فرهنگ لغت هوشیار
پشت ماهی
پشت ماهی
ویژگی هر جسمی که پشت آن کشیده و برآمده شبیه پشت ماهی باشد، ویژگی خیابان یا کوچه که میانۀ آن را اندکی از کناره هایش بلندتر کنند که آب در وسط آن جمع نشود
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.