جدول جو
جدول جو

معنی پسند

پسند((پَ سَ))
گزینش، انتخاب، پسندیده، مقبول، نیک، خوب، دلخواه
تصویری از پسند
تصویر پسند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پسند

پسند

پسند
پسندیدن، قبول کردن، انتخاب کردن، سلیقه، دل خواه، پسوند متصل به واژه به معنای پسند کننده مثلاً خودپسند، دشوارپسند،
قبول شده توسطِ، پسوند متصل به واژه به معنای پذیرفته شده توسطِ مثلاً عامه پسند، دلپسند، گیتی پسند، خاطرپسند
پسند داشتن: پسندیدن
پسند کردن: پسندیدن، انتخاب کردن، گزینش کردن، برگزیدن
پسند
فرهنگ فارسی عمید

پسند

پسند
اجابت، پذیرش، دلخواه، صوابدید، قبول، مرغوب، مقبولیت، مقبول، سلیقه، انتخاب، گزینش، گزیدن، تایید، تصدیق
متضاد: ناپسند
فرهنگ واژه مترادف متضاد