جدول جو
جدول جو

معنی پستانک

پستانک((پِ نَ))
وسیله ای پلاستیکی به شکل سرپستان برای مکیدن کودکان شیرخوار
تصویری از پستانک
تصویر پستانک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پستانک

پستانک

پستانک
چیزی شبیه نوک پستان پلاستیکی که در دهان کودک شیر خوار گذارند آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیر خواره گذارند تا بمکد گول زن، سنجد جبلان پستنک سنجد گرگان. یا پستانک تفنگ. لوله باریک سوراخ دار مجاور مخزن باروت تفنگ که چاشنی بر روی آن نهند و با انفجار چاشنی از آنجا آتش بباروت رسد
فرهنگ لغت هوشیار

پستانک

پستانک
چیزی شبیه نوک پستان که از لاستیک درست می کنند و در دهان کودک شیرخوار می گذارند، ظرف شیشه ای که در آن شیر می ریزند و کودک را با آن شیر می دهند، هر چیزی که شبیه پستان باشد، در علم زیست شناسی سنجد
فرهنگ فارسی عمید

پستانک

پستانک
ظرفی از بلور یا غیر آن شبیه به پستان که مادران بی شیر، شیر حیوان یازنی دیگر در آن کرده بدهان طفل نهند، پستنک. جیلان. سنجد گرگانی. سنجد. غبیراء. غبیده بادام، پستانک تفنگ، آهنی سوراخ دار که برروی انتهای سفلای تفنگ و امثال آن است و چاشنی بر وی نهند که با تصادم شیطانک آتش از آن بر باروت جهد
لغت نامه دهخدا

بستانک

بستانک
دهی به سرحد فارس وخوزستان و از آنجا تا اَرَّجان چهارفرسنگ باشد. رجوع به نزهه القلوب ج 3 چ 1331 هجری قمری لیدن ص 189 شود
لغت نامه دهخدا

پستنک

پستنک
درختی از تیره گل سرخیان جزو دسته سیبی ها که گلهایش دارای تخمدان 5 برچه بی میباشد. میوه اش باندازه سیب کوچکی است که برنگ قهوه یی متمایل بسبز است. این گیاه در جنگلهای شمالی ایران فراوان است و سه گونه از آن در جنگلهای شمال شناخته شده است غبیراء
فرهنگ لغت هوشیار

پستنک

پستنک
سنجد، درختی کوتاه و خاردار با برگ های شبیه برگ بید، گل های خوشه ای سفید و خوشبو، میوه ای کوچک با پوست سرخ رنگ و مغز سفید و آردمانند شیرین که یک هستۀ دراز سخت دارد، چوب دانه، پستانک، پستنک
پستنک
فرهنگ فارسی عمید