معنی پستاندار - فرهنگ فارسی معین
معنی پستاندار
- پستاندار((پِ))
- رده ای از جانوران مهره دار خون گرم اغلب دارای بدن پوشیده از پشم یا مو به ویژه دارای غده های پستانی در ماده ها و معمولاً بچه زا، جمع پستانداران
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پستاندار
پستاندار
- پستاندار
- جانوری که صاحب پستان باشد و بچه خود را شیر دهد
فرهنگ لغت هوشیار
پستاندار
- پستاندار
- هر جاندار که بچه بزاید، بچۀ خود را شیر بدهد، خونگرم و دارای ستون فقرات باشد. مادۀ آن ها در پستان ها غده هایی دارند که شیر از آن ها می تراود
فرهنگ فارسی عمید