پائین آمدن. تنزل یافتن: هستم من آن بلند که گشتم ز چرخ پست هستم من آن عزیز که ماندم ز دهر خوار. سنائی. ، خراب شدن: که گفتی جهان سر بسر گشت پست پس آنگه یکی گفت کایوان شکست. فردوسی. ، با زمین هموار شدن. یکسان شدن با زمین
مست شدن. مست گشتن. انتشاء. استنشاء. تنشی. خذم. نشوه. (از منتهی الارب). رجوع به مست گشتن شود. ، معجب و متکبر و مغرور شدن. و رجوع به مست و مست گشتن و مست شدن شود