جدول جو
جدول جو

معنی پست گردیدن

پست گردیدن((~. گَ دَ))
پایین آمدن، فرومایه شدن
تصویری از پست گردیدن
تصویر پست گردیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پست گردیدن

پست گردیدن

پست گردیدن
پایین آمدن تنزل یافتن، خراب شدن، یکسان شدن با زمین هموار شدن
پست گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پست گردیدن

پست گردیدن
پائین آمدن. تنزل یافتن:
هستم من آن بلند که گشتم ز چرخ پست
هستم من آن عزیز که ماندم ز دهر خوار.
سنائی.
، خراب شدن:
که گفتی جهان سر بسر گشت پست
پس آنگه یکی گفت کایوان شکست.
فردوسی.
، با زمین هموار شدن. یکسان شدن با زمین
لغت نامه دهخدا

مست گردیدن

مست گردیدن
مست شدن. مست گشتن. انتشاء. استنشاء. تنشی. خذم. نشوه. (از منتهی الارب). رجوع به مست گشتن شود.
، معجب و متکبر و مغرور شدن.
و رجوع به مست و مست گشتن و مست شدن شود
لغت نامه دهخدا

درست گردیدن

درست گردیدن
آماده شدن مهیا شدن، اصلاح شدن، ثابت گشتن محقق شدن
درست گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پاک گردیدن

پاک گردیدن
پاک شدن طاهر شدن، بسر رسیدن مدت واجل برسیدن
پاک گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیش گردیدن

پیش گردیدن
بسته شدن در یک لتی بهم فراز آمدن در هر دو لنگه در دو لختی، سبقت گرفتن سبق بردن
فرهنگ لغت هوشیار

پهن گردیدن

پهن گردیدن
پهن شدن. عرض. (منتهی الارب). عراضه. (منتهی الارب). پهن گشتن. پخچ شدن. گسترده شدن. رجوع به پهن شدن شود
لغت نامه دهخدا