جدول جو
جدول جو

معنی پس گرفتن

پس گرفتن((~گِ رِ تَ))
چیز داده را گرفتن، بازگرفتن، واستدن، متاع فروخته شده را از مشتری بازگرفتن و رد بهای آن
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پس گرفتن

پس گرفتن

پس گرفتن
چیز داده را گرفتن فراز گرفتن باز گرفتن واستدن استرداد: کتابش را پس گرفت، مکافات یافتن پاداش یافتن پاد افراه یافتن: از هر دست که بدهی پس میگیری. یا پی گرفتن بایع سلعه را از مشتری. متاع فروخته را از مشتری پس گرفتن وردبهای آن. یا پس گرفتن درس از طفل. درس خوانده را از طفل پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پس گرفتن

پس گرفتن
گرفتن چیزی که به کسی داده شده، واستدن
چیزی را که فروخته شده از خریدار گرفتن و پول آن را رد کردن
پس گرفتن
فرهنگ فارسی عمید