معنی پس شاشیدن پس شاشیدن بد شدن حال پیش از بهبودی، عقب رفتن، تنزل کردن تصویر پس شاشیدن فرهنگ فارسی معین
پس شاشیدن پس شاشیدن بد شدن پس از نیکویی، بدشدن، تنزل کردن، عقب رفتن: (روز بروز پس میشاشد) فرهنگ لغت هوشیار
پس شاشیدن پس شاشیدن در تداول عوام، تنزل کردن. عقب رفتن. بد شدن پس از نیکوئی: مثل شتر پس میشاشد. روز بروز پس میشاشد لغت نامه دهخدا
پس نشانیدن پس نشانیدن پس نشاندن، به عقب راندن، کسی را پس زدن و دور کردن، سپاهیان دشمن را شکست دادن و دور کردن فرهنگ فارسی عمید
پس پاشدن پس پاشدن پس پایکی رفتن. بقهقرا رفتن. پس پسکی رفتن. پس رفتن. نکص. نکوص. منکص: اَحجم عَنه، پس پا شد از بیم. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا