ذُخر. ذخیره. پس افکند. پس اوگند. یخنی. نهاده. چیز نهادن کرده. اندوخته. الفغده. دست پس. پس دست. پستائی. - صندوق پس انداز، صندوقی که در آن نقد حاصل از صرفه جوئی در خرج نهند
پس اندوخته. پس انداز: گر ملک فریدونت پس اندوز بود روزت ز خوشی چو عید نوروز بود در کار خود ار بخواب غفلت باشی ترسم که چو بیدار شوی روز بود. وزیر سلطان طغرل بن ارسلان بن طغرل (از تاریخ گزیده)