پس افکندن پس افکندن پس انداختن، به وجود آوردن بچه، به دنیا آوردن، عقب انداختن، پس انداز کردن فرهنگ فارسی عمید
پس افکندن پس افکندن چیزی از درآمد خود ذخیره کردن. اندوخته ساختن. ذخیره کردن، تأخیر. بعقب انداختن، میراث گذاشتن. (برهان قاطع) ، پس افکندن کار را، مساوَفه لغت نامه دهخدا
پس افکنده پس افکنده پس افتاده، اندوخته، ذخیره، پس انداز، برای مِثال هم به علم خودش بده پندی / که نداری جز این پس افکندی (اوحدی - ۵۴۳) فرهنگ فارسی عمید