جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پرورش

پرورش

پرورش
عمل پروردن مثلاً پرورش ماهی،
تربیت
مجموعۀ هنجارهای جامعه، آداب
پرورده شدن
خورش، خوراک
پرورش دادن: پروراندن، تربیت کردن
پرورش یافتن: پرورش
پرورش
فرهنگ فارسی عمید

پروره

پروره
جانوری که در پروار بسته فربه کرده باشند پرواری: (چو مرغ پروره مغرور خصمت آگه نیست از آنکه رمح غلامان تست با بزنش) (شهاب الدین موید سمرقندی)
پروره
فرهنگ لغت هوشیار

پرورد

پرورد
پروردن تغذیه، در ترکیب بجای (پرورده) آید: سایه پرورد غم پرورد ناز پرورد
فرهنگ لغت هوشیار

پروره

پروره
پرواری، پرورده، چاق، فربه، گوسفند یا جانور دیگر که او را در جای خوب بسته و خوراک خوب داده و فربه کرده باشند
پروره
فرهنگ فارسی عمید