جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پرنیخ

پرنیخ

پرنیخ
تخته سنگ، سنگ مسطح و هموار، کالار، صخره، برای مِثال فکندند بر لاد پرنیخ سنگ / نکردند در کار موبد درنگ (رودکی - ۵۴۲)
پرنیخ
فرهنگ فارسی عمید

پرنیخ

پرنیخ
در فرهنگها این صورت آمده و بیت ذیل رودکی را نیز برای آن شاهد آورده اند بمعنی تخته سنگ یعنی صخره:
فکندند برلاد پرنیخ سنگ
نکردند در کار موبد درنگ.
و در بعض نسخ بجای برلاد، پولاد است ولی چون مقدم و مؤخر این بیت در دست نیست و شاهد دیگر نیز آنرا تأیید نمیکند بر این دعوی اعتماد نمیتوان کرد وصاحب برهان گوید پرنیخ بر وزن زرنیخ تخته سنگ را گویند یعنی سنگ مسطح و هموار و در این صورت پرنیخ بمعنی سِلم سنگین و لوح سنگین است. والله اعلم
لغت نامه دهخدا

زرنیخ

زرنیخ
جسم معدنی مرکب از گوگرد و ارسنیک که برنگ سرخ یا زرد یا سفید که در طب و صنعت بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار

زرنیخ

زرنیخ
جسم معدنی مرکب از گوگرد و ارسنیک به رنگ سرخ، زرد یا سفید که در طب و صنعت به کار می رود
زرنیخ
فرهنگ فارسی عمید

پرندخ

پرندخ
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، کوزکانی، گوزگانی، پَرَنداخ، سِختیان، اَپرَنداخ، لَکا، ساختیان، پَراَنداخ
پرندخ
فرهنگ فارسی عمید