جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پرغونه

پرغونه

پرغونه
هر چیزی که زشت و نازیبا باشد، زشت، نازیبا، فرخچ، برای مِثال ای پرغونه و باژگونه جهان / مانده من از تو به شگفت اندرا (رودکی - ۴۹۱)
پرغونه
فرهنگ فارسی عمید

پرغونه

پرغونه
زشت و نازیبا. (جهانگیری). هر چیز که زشت و نازیبا باشد. (برهان). فرخچ. (رشیدی). فرخج. (لغت نامۀ اسدی) (جهانگیری) ، خشن. درشت و ناهموار:
ای پرغونه و باشگونه جهان
مانده من از تو بشگفت اندرا.
رودکی
لغت نامه دهخدا

آلغونه

آلغونه
سرخیی که زنان در روی مالند برای زینت آلغونه سرخی غازه سرخاب
آلغونه
فرهنگ لغت هوشیار

پالونه

پالونه
آلتی که بدان چیزها را صافی کنند و بپالایند جایگاهی از کرباس و غیره که در وی چیزی پالایند آبکش پرویزن ماشوب ماشوبه ترشی پالا پالاوان پالاون پالوانه صافی مصفات
فرهنگ لغت هوشیار