جدول جو
جدول جو

معنی پرسه زدن

پرسه زدن((~. زَ دَ))
گردش بیهوده اشخاص بی کار، رفتن مریدی به دستور پیر در بازارها و کوی ها به گدایی
تصویری از پرسه زدن
تصویر پرسه زدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پرسه زدن

پرسه زدن

پرسه زدن
راه رفتن بسیار گردش و حرکت اشخاص بیکار ول گشتن همه جا را گشتن: همه خیابانها را پرسه زدیم، رفتن مریدی بدستور پیر در بازارها و کویها بگدایی با خواندن اشعار چون گدایان برای کشتن و از بین بردن کبر و عجب
فرهنگ لغت هوشیار

پرسه زدن

پرسه زدن
راه رفتن بی هدف، گردش کردن در کوچه و بازار، راه رفتن و دریوزگی کردن
پرسه زدن
فرهنگ فارسی عمید