معنی پرسه زدن پرسه زدن((~. زَ دَ)) گردش بیهوده اشخاص بی کار، رفتن مریدی به دستور پیر در بازارها و کوی ها به گدایی تصویر پرسه زدن فرهنگ فارسی معین
پرسه زدن پرسه زدن راه رفتن بسیار گردش و حرکت اشخاص بیکار ول گشتن همه جا را گشتن: همه خیابانها را پرسه زدیم، رفتن مریدی بدستور پیر در بازارها و کویها بگدایی با خواندن اشعار چون گدایان برای کشتن و از بین بردن کبر و عجب فرهنگ لغت هوشیار
پرسه زدن پرسه زدن راه رفتن بی هدف، گردش کردن در کوچه و بازار، راه رفتن و دریوزگی کردن فرهنگ فارسی عمید