جدول جو
جدول جو

معنی پرسه

پرسه((پَ س ِ))
راه رفتن بسیار و بی نتیجه، رفتن گدایان به گدایی
تصویری از پرسه
تصویر پرسه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پرسه

پرسه

پرسه
ولگردی، دوره گردی، گدایی، دریوزگی
پرسه زدن: راه رفتن بی هدف، گردش کردن در کوچه و بازار، راه رفتن و دریوزگی کردن
پرسه
فرهنگ فارسی عمید

پرسه

پرسه
پرسش، عیادت، احوال پرسی از بیمار، مجلس ختم، ماتم پرسی، تسلیت
پرسه
فرهنگ فارسی عمید

پرسه

پرسه
احوالپرسی، عیادت، تسلیت، آمار، شمار، مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده است، مجلس ترحیم
پرسه
فرهنگ فارسی معین

پرسه

پرسه
پسر ژوپیتر رب النوع بزرگ یونانیان از مادری دانائه نام، نبسۀ پادشاه آرگس. او با راهنمائی می نرو و مرکور ربهالنوع و رب النوع یونانی، کارهای شگفت کردو وقتی که از مملکت کِفه یا سِفه پادشاه آسور می گذشت دختر او آندرومِد را از مرگ رهائی داد و او را با رضای پدر به زنی گرفت. از این نکاح پرسس بوجود آمد. او را یونانیهای قدیم منشاء نژاد پارسیان می دانند ظاهراً این افسانه از آسیا به جزیره اقریطش و از آنجابه یونان رفته باشد و برخی بنابراین تصور، افسانۀ مذکور را از پارسیان قدیم دانند. رجوع به ایران باستان ص 245 و 1297 و رجوع به پرس و پرسس شود. بنابر اساطیر یونانی وی پادشاه تیرنت شد و شهر می سِه نِس را بنیاد نهاد. از وی مجسمه ای در موزۀ واتیکان هست و نیزرجوع به ایران باستان صص 1353 و 2163 و 2168 شود
آخرین پادشاه مقدونیه (178- 168 قبل از میلاد) پسر فیلفوس پنجم. وی در پیدنا مغلوب پل اِمیل شد و در اسارت به ایتالیا فرمان یافت (212-166 قبل از میلاد)
لغت نامه دهخدا

پرسه

پرسه
پرسیدن و احوال برگرفتن و بعیادت بیمار رفتن باشد. (برهان). پرسش و تفقد. (رشیدی) :
صحت ارخواهی در این دیر کهن
خستگان بینوا را پرسه کن.
ابوالقاسم مفخری.
، مجلس ختم. مجلس ترحیم. عزاخانه. حق ّ. انجمن. عزاپرسی. (غیاث اللغات). ماتم
لغت نامه دهخدا

پرسه

پرسه
مخفف پارسه است که گدائی باشد. (برهان). رفتن گدایان:
هوای پرسۀ بازار همتت دارد
سحاب از آن به کف خود همی کشد اذیال.
قاضی نور اصفهانی.
، زن خدمتکار و کنیز. (رشیدی). و ظاهراً این صورت مصحف پرسته است.
- پرسه زدن، گردش درویشان برای سؤال. رفتن مرید پیری به دستوری پیر در بازارها و کویها چون گدایان با خواندن اشعار و دیگر اعمال گدایان برای کشتن خلق کبر و عجب و فیریدگی.
- ، راه رفتن به افراط.
- ، گشتن همه جا را: کوچه های طهران را پرسه زدیم و او را نیافتیم
لغت نامه دهخدا