معنی پرزیدنت - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پرزیدنت
پرزیدنت
- پرزیدنت
- رئیس جمهور، رئیس قوۀ مجریه در کشورهای جمهوری که مدت زمامداری و حدود اختیارات آن در کشورهای مختلف متفاوت است
فرهنگ فارسی عمید
پرسیدنی
- پرسیدنی
- در خور پرسیدن لایق پرسیدن محتاج پرسیدن محتاج سوال
فرهنگ لغت هوشیار
پری دنت
- پری دنت
- پریودنت. جنسی از تاتوهای عظیم الجثۀ مخصوص در امریکای جنوبی که سیاه رنگ است و قدش به یک متر میرسد
لغت نامه دهخدا
پرسیدنی
- پرسیدنی
- که در خور یا محتاج پرسیدن است. درخور پرسیدن. محتاج پرسیدن. لایق سؤال. محتاج سؤال، نوعی پرسیدن:
بپریسد ناکام پرسیدنی
نگه کردنی پست و گردیدنی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
پرزیوند
- پرزیوند
- بمعنی صریح باشد که در مقابل رَمز و ایماست. (برهان). شاهدی برای این کلمه و معنی آن بدست نیامد و مجعول مینماید
لغت نامه دهخدا