جدول جو
جدول جو

معنی پرده شناس

پرده شناس((~. ش ِ))
نوازنده، موسیقی دان، عارف
تصویری از پرده شناس
تصویر پرده شناس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پرده شناس

پرده شناس

پرده شناس
رامشگر نوازنده مطرب موسیقیدان، عارف صاحب فهم و فراست
پرده شناس
فرهنگ لغت هوشیار

پرده شناس

پرده شناس
مطرب، نوازنده، رامشگر، برای مِثال پرده شناسان به نوا در شگرف / پرده نشینان به وفا در شگرف (نظامی۱ - ۳۲)، موسیقی دان
پرده شناس
فرهنگ فارسی عمید

پرده شناس

پرده شناس
کنایه از مطرب و رامشگر و نوازنده و موسیقی دان:
پرده شناسان بنوا در شگرف
پرده نشینان بوفا در شگرف.
نظامی.
، کنایه از عارف وصاحب فهم و فراست. (برهان)
لغت نامه دهخدا

پرده شناسی

پرده شناسی
شناسنده انواع پرده های موسیقی، رامشگری. نوازندگی موسیقیدانی
پرده شناسی
فرهنگ لغت هوشیار

خرده شناس

خرده شناس
باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشِکاف، خُرده بین، خُرده کار، خُرداِنگارِش، خُرده گیر، خُرده دان، نازُک بین، نازُک اَندیش، نُکته سَنج، ژَرف یاب، ژَرف بین، مُدَقَّق، غَوررَس
خرده شناس
فرهنگ فارسی عمید