آنکه در خواندن تکلف نکند. (بهار عجم) (آنندراج) : در دل نغمه چون ز پرکاری ناله ای بس به ساده خوانی کرد. ظهوری (از بهارعجم و آنندراج). بلبل که یکی بوده و بزمزمه هزار گشته زیادش از سیمرغ می شمارد و قمری را به همان ساده خوانیش بر نقش پر طاوس ترجیح میدهد. (ظهوری از بهار عجم و آنندراج)
مردارخوار. مردارخور. که از لاشه و مردار شکم سیر کند. که از گوشت مردار غیر مذبوح تغذیه کند. لاشه خوار: چون خورم اندوه چون همی بخورد گردش این چرخ مرده خوار مرا. ناصرخسرو. هشدار چو مرده خوار کرکس مرغان همه را حقیر مشمر. ناصرخسرو. از تن حلال خواری و از روح مرده خوار تن مدح را و جانت سزای هجا شده ست. ناصرخسرو